
هندویی عقربی را دید که در آب برای نجات خویش دست و پا میزند ...
هندو به قصد کمک دستش را به طرف عقرب دراز کرد اما عقرب تلاش کرد تا نیشش بزند !
با این وجود مرد هنوز تلاش میکرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد اما عقرب دوباره سعی کرد او را نیش بزند !
مردی در آن نزدیکی به او گفت : چرا از نجات عقربی که مدام نیش میزند دست نمیکشی ؟!
هندو گفت : عقرب به اقتضای طبیعتش نیش میزند. طبیعت عقرب نیش زدن است و طبیعت من عشق ورزیدن ...
چرا باید از طبیعت خود که عشق ورزیدن است فقط به علت این که طبیعت عقرب نیش زدن است دست بکشم ؟!
هیچگاه از عشق ورزیدن دست نکش همیشه خوب باش حتی اگر اطرافیانت نیشت بزنند ...
نويسنده :
FaTeMeH
| موضوع:
متن ,
داستان کوتاه عاشقانه ,
برچسب ها:
داستان ,
داستان عاشقانه ,
مجموعه داستان های عاشقانه ,
داستان عاشقونه ,
داستان های جدید عاشقونه ,
داستان جدید ,
داستان های زیبای عاشقونه ,
داستان قشنگ ,
داستان جالب ,
داستان های کوتاه ,
داستان های کوتاه و خواندنی ,
عشقولیا ,
سایت عاشقونه ,
بهترین سایت عاشقونه ,
داستان عاشقانه سری اول ,
داستان های بسیار جالب ,
داستان های احساسی و عاشقونه ,
داستان عقرب و عشق ,
داستان درمورد عشق و عقرب ,
داستان عشق ورزیدن به عقرب ,
تاريخ انتشار : یکشنبه 16 خرداد 1395 ساعت: 20:0
تعداد بازديد : 254