
یه پیر زن و یه پیر مرد تو یه خونه زندگی میکردن
پیر زنه موقع خواب خروپف میکرده و نمیذاشته پیر مرد بخوابه
♡بقیه در ادامه ی مطلب♡
سلام....خوش اومدی به سایت عشقولیا...
عشقولیا یه سایت خاص واسه آدمای خاص
اگه خوشت اومد عضو شو...
براي نمايش ادامه اين مطلب بايد عضو شويد !
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !
نويسنده :
FaTeMeH
برچسب ها:
داستان کوتاه ,
داستان ,
داستان پیرمرد و پیرزن ,
داستان عاشقانه ,
عاشقونه ,
متن بلند عاشقانه ,
عشق یعنی این........ ,
داستان عاشقانه ی عشق یعنی این ,
سایت عاشقانه ,
سرگرمی و شادی ,
لبخند و اشک ,
خرپوف و عشق ,
داستان خواندنی عاشقانه ,
داستان جدید ,
داستان های جدید عاشقانه ,
عشقولیا ,
سایت عشقولیا ,
سایت عاشقونه ,
تاريخ انتشار : سه شنبه 04 خرداد 1395 ساعت: 15:2
تعداد بازديد : 320
ای ژانم چه غمگین
قدر لحظه هارو بدونیم اگر چه تلخ باشه
ما همیشه قدر چیزا و کسایی که داریمو نمیدونیم