
يه پسر بود که زندگي ساده و معمولي داشت. اصلا نمي دونست عشق چيه عاشق به کي مي گن. تا حالا هم هيچکس رو بيشتر از خودش دوست نداشته بود و هرکي رو هم که ميديد داره به خاطر عشقش گريه ميکنه بهش ميخنديد....
بقیه داستان در ادامه مطلب
سلام....خوش اومدی به سایت عشقولیا...
عشقولیا یه سایت خاص واسه آدمای خاص
اگه خوشت اومد عضو شو...
براي نمايش ادامه اين مطلب بايد عضو شويد !
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !
نويسنده :
FaTeMeH
| موضوع:
متن ,
داستان کوتاه عاشقانه ,
برچسب ها:
داستان ,
داستان عاشقونه ,
داستان زیبا و عاشقانه ی یک روز برفی ,
داستان عاشقانه یه روز برفی ,
یه روز برفی ,
داستان کوتاه زیبا ,
داستان عاشقانه و احساسی ,
بهترین داستان عاشقانه ,
dastan ashghooneh ,
داستان عشق و عاشقی ,
سایت عاشقونه ,
سایت تفریحی ,
عشقولیا ,
زیباترین داستانه های عاشقانه ,
داستان خواندنی عاشفانه ,
داستان عاشقانه جدید ,
تاريخ انتشار : پنجشنبه 02 ارديبهشت 1395 ساعت: 19:0
تعداد بازديد : 339