
داستان عاشقانه و غمگین غرور من
باز هم بیخودی قهر کرده بود و من هم از سر لج خودم را بخاطر غرورم به بی خیالی زده بودم !
بعد از چند روز که صبرم به ته رسیده بود طاقت نیاوردم و گوشی را برداشتم تا از دلش در بیارم . . .
بقیه داستان در ادامه مطلب
سلام....خوش اومدی به سایت عشقولیا...
عشقولیا یه سایت خاص واسه آدمای خاص
اگه خوشت اومد عضو شو...
براي نمايش ادامه اين مطلب بايد عضو شويد !
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !
نويسنده :
FaTeMeH
| موضوع:
متن ,
داستان کوتاه عاشقانه ,
برچسب ها:
داستان ,
داستان عاشقانه ,
داستان عاشقونه جدید ,
داستان غمگین ,
سایت عاشقونه ,
بهترین داستان عاشقونه ,
بهترین داستان های غمگین و احساسی ,
داستان عاشقانه و غمگین غرور من ,
lovely story ,
رمان عاشقونه کوتاه ,
رمان ,
سایت تفریحی ,
داستان فوق العاده جدید ,
داستان های قشنگ عاشقانه ,
داستان کوتاه عاشقانه ,
تاريخ انتشار : دوشنبه 30 فروردين 1395 ساعت: 18:0
تعداد بازديد : 476
فاطى
مرسى خيلى قشنگ بود
خوشحالم دوست داشتی