
داستان عاشقانه و غمگین غرور من
باز هم بیخودی قهر کرده بود و من هم از سر لج خودم را بخاطر غرورم به بی خیالی زده بودم !
بعد از چند روز که صبرم به ته رسیده بود طاقت نیاوردم و گوشی را برداشتم تا از دلش در بیارم . . .
بقیه داستان در ادامه مطلب
سلام....خوش اومدی به سایت عشقولیا...
عشقولیا یه سایت خاص واسه آدمای خاص
اگه خوشت اومد عضو شو...
براي نمايش ادامه اين مطلب بايد عضو شويد !
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !
نويسنده : FaTeMeH
| موضوع: متن , داستان کوتاه عاشقانه ,
برچسب ها: داستان , داستان عاشقانه , داستان عاشقونه جدید , داستان غمگین , سایت عاشقونه , بهترین داستان عاشقونه , بهترین داستان های غمگین و احساسی , داستان عاشقانه و غمگین غرور من , lovely story , رمان عاشقونه کوتاه , رمان , سایت تفریحی , داستان فوق العاده جدید , داستان های قشنگ عاشقانه , داستان کوتاه عاشقانه ,
تاريخ انتشار : دوشنبه 30 فروردين 1395 ساعت: 18:0
تعداد بازديد : 440
فاطى
مرسى خيلى قشنگ بود
خوشحالم دوست داشتی